جدول جو
جدول جو

معنی سبز گردانیدن - جستجوی لغت در جدول جو

سبز گردانیدن
(چَ / چُو خوَرْ / خُرْ دَ)
سبز کردن. رویانیدن. خرم وشاداب کردن گیاه: اخضار، سبز گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب). تخضیر. (تاج المصادر بیهقی) :
همی آب بردم بر این دشت خویش
که تا سبز گردانم این کشت خویش.
فردوسی.
رجوع به سبز کردن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُدَ رَ)
تباه گردانیدن. رجوع به تباه گردانیدن و تباه و تبه و دیگر ترکیب های آن دو شود
لغت نامه دهخدا
(نَج ج)
متعفن شدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چُو زَ دَ)
برنگ سبز درآمدن. سبز شدن:
تا آسمان روشن شود چون سبز گردد آسمان
تا بوستان خرم شود چون تازه گردد یاسمین.
فرخی.
رجوع به سبز شدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سبک گردانیدن
تصویر سبک گردانیدن
کوچک شمردن خوار داشتن استخفاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز گردانیدن
تصویر باز گردانیدن
مراجعت دادن باز فرستادن باز گشت دادن، پس فرستادن مسترد کردن
فرهنگ لغت هوشیار